من خیلی . . . هستم

مهم نیست

عادت می کنیم

گمانم ايرادی نداشته باشد نوشته‌ای فقط برای فقط يک نفر نوشته شود. حالا من ته دل بگويم برسد به دستش، هزار بار هم بگويم، نمی‌رسد که...

قضيه همان اين نيز بگذرد است که همه می‌گويند. قرار بود بگذرد، نگذشت...

خيال من برای خودش می‌بافد که اگر بود، اين را آنجا می‌گذاشت، برای اين عصبانی می‌شد، برای آن ذوق می‌کرد...

حين پياده‌روی‌های طولانی که اين روزها زياد می‌روم انگار دنيا داد می‌زند جايت خاليست. دلم می‌خواست تنها نمی‌ديدم، تنها نمی‌گشتم. من عادت کردم به با تو ذوق کردن، با تو ديدن که تمام آن قاره‌ی کهنه را با هم گشته بوديم. هم‌سفری خوبی بودم؟ نه گمانم...

يادت هست يکبار گفتم اگر شد و خواستی بيايی؟ مانتوئی را که من دوست دارم بپوش؟ هيچ‌وقت نگفتم که نفهميدم يک چنين حرفی را چرا زدم. خودت می‌دانی من آدم اين حرف‌ها نيستم. ولی آن لحظه دلم خواست بگويم و گفتم و هيچ‌وقت فکر نکردم عجب خبطی. چيز ديگری را هم نگفتم. وقتی گفتی چرا که نه، فکر کردم دنيا را به‌ام داده‌اند. ولی آخرش نپوشیدی...

آمدنت راحت بود، قرار بود بيايی همين شهر، همين دانشگاه.

هيچ‌وقت جرأت نکردم بگويم نرو. شايد هزار بار پيش خودم گفتم.

فکر کردم اگر بخواهد نمی‌رود، به حرف من نيست. حالا زياد فکر می‌کنم که کاش گفته بودم.

هرچند می‌دانم باز هم می‌رفتی...

چند ماه پيش فکرم را عوض کردی و آمدی نزديک‌تر. از آن موقع هزار بار يک نامه‌ی يک خطی نوشتم: «چقدر نزديک شدی.» و هر شب نفرستادم...

امشب هم آن پسر را ديدم. در همين گوشه و پناه هایی که می‌رويم می‌نويسيم زندگی‌مان بر چه منوال است که لعنت به همه‌شان که قرار است هميشه يادت بياندازند که زندگی برای تو نايستاده، حتی اگر برای من ايستاده است... آن پسری که دستش دور گردنت بود را با کنجکاوی نگاه کردم، آدم معقولی به نظر می‌آمد. جای من نشسته بود به خيالم. نمی‌دانم چرا صدايم لرزيد. دروغ می‌گويم، خوب می‌دانم. ولی مگر فرقی دارد...

نمی‌دانم من که هميشه راحت می‌گفتم دوست دارم چرا هيچ‌وقت به تو نگفتم چه دوستت دارم، چه آن وقت که نمی‌دانستم، چه آن وقت که می‌دانستم. حالا هم که دير است، خيلی دير.

 

پی نوشت: دیگر هیچ چیز مهم نیس

پی نوشت:این را همینطوری نوشتم, هرفکری میخواید بکنید اینجا لااقل میتونید آزاد بیندیشید....

اینو میخواستم بذارم اینجا ولی حسش نیست نرم افزاراشو نصب کنم

به هرجهت دیگه حس وب نوشتن ندارم

فعلا تا بعد ببینم دنیا ی پیش میاد

 

گزارش تخلف
بعدی